امروز میخوام براتون از اولین تجربه انجماد اسپرم قوچ هموزایگوت براتون بگم هر چند پایان نامه دوره ارشد من بررسی خصوصیات اسپرم قوچ های هتروزایگوت نسل اول (F۱) و قوچ های افشاری قبل و بعد از انجماد بود. ولی من تا به حال اسپرم قوچهای هموزایگوت رو منجمد نکرده بودم و این خودش برام نگرانی داشت هم به جهت اینکه کلا انجماد اسپرم گوسفند کار سختیه و نتیجه هایی که به دست آمده زیاد جالب توجه نیست و هم بخاطر اصلاح نژاد، اسپرم و خصوصیات اسپرم قوچ های هموزایگوت قطعا تفاوت هایی دارن.
ما قرار بود روز چهارشنبه ۲۵ دی ماه ۹۸ بریم برای نمونه گیری و انجماد هرچند بعضی اتفاق ها باعث میشد تاریخ انجماد عقب بیوفته ولی ما تمام تلاشمون کردیم که ۲۵ام دی بریم که انجماد انجام بدیم. من از چند هفته قبل مواد رقیق کننده هایی که میخواستم برای انجماد استفاده کنم رو وزن کرده بودم و آماده بود. همچنین، کارهایی که میخواستم انجام بدم رو یادداشت کرده بودم همینطور چند روز قبل از انجماد من با “دکتر هرکی نژاد” هماهنگ کردم که وسایل بفرستم برای اتوکلاو و آب دوبار تقطیر رو هم باهاشون هماهنگ کردم که برام بفرستن و همه چی آماده بود حتی پایان نامه ارشدم رو هم دوره کردم تا چیزی از قلم نیوفته. روز ۲۴ ام همه چی آماده بود و فقط من باید روز ۲۵ام، رقیق کننده مخصوص انجماد رو آماده میکردم و وسایل جمع میکردم تا بریم نمونه گیری.
روز چهارشنبه ۲۵ام دی ماه از راه رسید مثل هر روز من آماده شدم و به سمت شرکت حرکت کردم تا کارمو شروع کنم ولی خب استرس هم داشتم، اینکه نکنه انجماد جواب نده و بعد انجماد زیر لنز میکروسکوپ با اسپرم های مرده روبرو بشم فکرشم ترسناک بود. بالاخره رسیدم شرکت شروع کردم به آماده سازی رقیق کننده و جمع کردن وسایل و مرور کارهایی که باید اونروز انجام میدادم. ساعت ۱۱ قرار بود بریم دامداری یکی از آشناهای آقای دکتر که تازه یه قوچ هموزایگوت خریده بودن. اونروز آینه ماشین مهندس مسعود زده بودن و کنده شده بود. بنابراین، ایشون نمیتونستن با ما بیان. من و آقای دکتر وسایل جمع کردیم داخل ماشین و به سمت دامداری حرکت کردیم بعد از تقریبا پانزده دقیقه رسیدیم دامداری، وسایل از ماشین منتقل کردیم به اتاقی که اونجا بود و من بلافاصله شروع کردم به آماده سازی وسایل از جمله بن ماری، میکروسکوپ و بقیه چیزا …. خب همه چی مرتب بود. من بعد از اینکه وسایل خودمو آماده کردم واژن مصنوعی رو هم آماده کردم و داخلش آب گرم ریختم و داخل کاور گذاشتم و دادم به آقای دکتر تا از تنها قوچ هموزایگوتی که داخل دامداری بود نمونه بگیرن. بعد از چند دقیقه انتظار بالاخره آقای دکتر با مهارتی که داشتن تونستن نمونه رو بگیرن و لوله فالکون حاوی نمونه اسپرم رو دادن به من و من بلافاصله نمونه رو گذاشتم داخل بن ماری که دماش روی ۳۷ درجه سانتیگراد تنظیم شده بود و یک قطره ازش برداشتم و گذاشتم روی لام و زیر میکروسکوپ چک کردم تا از کیفیت اسپرمها مطمعن بشم خب خدارو شکر مرحله اول با موفقیت انجام شد. بعد از کنترل، اسپرمها رو با رقیق کنندهای که درست کرده بودم مخلوط کردم و دوباره زیر میکروسکوپ چکشون کردم خب مرحله دوم هم با موفقیت طی شد و من اسپرم رقیق شده رو چهار قسمت کردم برای انجام پروتکلهایی که برای انجماد در نظر گرفته بودم. خب کار ما داخل دامداری تموم شده بود باید وسایل جمع میکردیم و همراه اسپرمهای رقیق شده به شرکت منتقل میکردیم تا بقیه مراحل انجماد من داخل شرکت انجام بدم.
من و آقای دکتر رسیدیم شرکت وسایل منتقل کردیم به آزمایشگاه و دوباره بعد از مرتب کردن وسایل، منتظر موندم تا دمای اسپرمها به ۴ درجه برسه تا بتونم منجمدشون کنم و این طولانیترین مرحله بود و باید هر نیم ساعت دما رو چک میکردم خب بالاخره دما به ۴ درجه رسید و من با هیجانی که داشتم اسپرمها رو داخل پایوت کشیدم و آماده کردم برای گذاشتن روی بخار ازت و در نهایت غوطه ور کردن داخل ازت مایع. من تصمیم داشتم بعد از انجماد چندتا از پایوتهای حاوی اسپرم رو که حالا منجمد شده بودند رو بعد ذوب کردن زیر میکروسکوپ چک کنم تا ببینیم اسپرمها بعد انجماد زنده موندن یا نه و این استرس زا ترین بخش کارم بود چون قرار بود نتیجه زحماتمو ببینم. در نهایت من داخل بشرآب ۳۷ درجه درست کردم و یک پایوت انتخاب کردم و گذاشتم داخل آبی که درست کرده بودم بعد از ۳۰ ثانیه اسپرم داخل پایوت ذوب شده بود. پایوت از داخل آب درآوردم و بعد از بریدن سر پایوت چند قطره از اسپرم گذاشم روی لام و زیر میکروسکوپ دیدم بله اسپرما زنده بودم با خوشحالی آقای مهندس صدا کردم تا ایشونم بیان اسپرمها رو ببینن خیلی حس خوبیه که زحمات آدم به بار بشینه …به امید موفقیتهای بیشتر…..